امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Whisker

ˈwɪskər ˈwɪskə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    whiskers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
( whiskery )موی اطراف گونه و چانه، شارب، ریش، ماهوت پاک کن، (در گفت‌وگو) جارو کوچک، طره، مودار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- A three-day whisker had made his face darker than ever.
- ته ریش سه روزه چهره‌ی او را از همیشه تیره‌تر کرده بود.
- a whisker less than two centimeters
- به اندازه‌ی یک مو کمتر از دو سانتیمتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whisker

  1. noun A slight amount or indication
    Synonyms:
    breath dash ghost hair hint intimation semblance shade shadow soupçon streak suggestion suspicion taste tinge touch trace whiff whisper
  1. noun A long stiff hair growing from the snout or brow of most mammals as e.g. a cat
    Synonyms:
    hair facial-hair filament hair's-breadth bristle vibrissa cilium hairsbreadth sensory hair
  1. verb Furnish with whiskers
    Synonyms:
    bewhisker

ارجاع به لغت whisker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whisker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whisker

لغات نزدیک whisker

پیشنهاد بهبود معانی