امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wimble

ˈwɪmbəl ˈwɪmbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb
مته کردن، هرنوع اسباب یا وسیله‌ای که با آن سوراخ می‌کنند، گرد‌بر، دیلم، مته فرنگی، پیچاندن (مثل طناب)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wimble

  1. noun Hand tool for boring holes
    Synonyms: auger, gimlet, screw auger

ارجاع به لغت wimble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wimble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wimble

لغات نزدیک wimble

پیشنهاد بهبود معانی