با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wizardry

ˈwɪzərdri ˈwɪzədri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
جادوگری، جادویی، سحر، افسونگری
- He proved his wizardry as a merchant.
- او مهارت خود را به‌عنوان یک بازرگان اثبات کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wizardry

  1. noun Exceptional creative ability
    Synonyms: genius
  2. noun The use of supernatural powers to influence or predict events
    Synonyms: magic, conjuration, sorcery, sortilege, thaumaturgy, theurgy, witchcraft, witchery, witching

ارجاع به لغت wizardry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wizardry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wizardry

لغات نزدیک wizardry

پیشنهاد بهبود معانی