امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Woo

wuː wuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wooed
  • شکل سوم:

    wooed
  • سوم‌شخص مفرد:

    woos
  • وجه وصفی حال:

    wooing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
اظهار عشق کردن با، عشق‌بازی کردن با، خواستگاری کردن، جلب لطف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Ahmad wooed Parvin and married her.
- احمد به پروین اظهار عشق کرد و با او ازدواج کرد.
- to woo trouble
- دنبال دردسر گشتن
- a politician who tries to woo the public with flattery
- سیاست‌مداری که می‌کوشد با چاپلوسی عامه را جلب کند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد woo

  1. verb seek as romantic partner
    Synonyms:
    address aim for beg bill and coo butter up caress charm chase court cultivate curry favor date entreat go steady importune keep company make advances make love press one’s suit with propose pursue run after rush seek in marriage seek the hand of set one’s cap for solicit spark spoon
    Antonyms:
    ignore

ارجاع به لغت woo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «woo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/woo

لغات نزدیک woo

پیشنهاد بهبود معانی