با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Woof

wʊf wʊf wʊf wʊf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive interjection
پود، دستبافت، پارچه کتانی، دارای پود کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد woof

  1. noun The yarn woven across the warp yarn in weaving
    Synonyms: weft, cross weave, texture, filling, pick

ارجاع به لغت woof

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «woof» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/woof

لغات نزدیک woof

پیشنهاد بهبود معانی