امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Woolly

ˈwʊli ˈwʊli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    woollies
  • صفت تفضیلی:

    woollier
  • صفت عالی:

    woolliest

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت در انگلیسی آمریکایی: wooly

این لغت به شکل woolie نیز نوشته می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پشمی، پشم‌دار، پشم‌مانند، پشمالو، پشمین، پشمینه، کرک‌دار، پرزدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- My mother knitted a woolly scarf for her friend’s birthday.
- مادرم برای تولد دوستش شال‌گردنی پشمی بافت.
- The sheep have a soft, woolly coat that keeps them warm.
- گوسفندها دارای پوششی نرم و پشمالو هستند که آن‌ها را گرم نگه می‌دارد.
- This kind of wood has a woolly surface.
- این نوع چوب، سطح پرزمانندی دارد.
- I always wear a woolly hat in the winter to keep my head warm.
- در زمستان برای گرم نگه داشتن سرم همیشه از کلاه پشمی استفاده می‌کنم.
adjective
مبهم، گنگ، غیرواضح، آشفته، غیرشفاف، مغشوش، درهم‌برهم، ناواضح
- The professor's lecture was full of woolly arguments.
- سخنرانی پروفسور پر از استدلال‌های مبهم بود.
- I prefer straightforward plans over those vague and woolly ideas.
- من برنامه‌های صریح را به آن ایده‌های مبهم و ناواضح ترجیح می‌دهم.
noun countable informal
انگلیسی بریتانیایی قدیمی لباس پشمی (به‌ویژه بلوز، پلیور و انواع مختلف لباس زیر)
- The store featured a variety of woollies in different colors and styles.
- این فروشگاه انواع لباس‌های پشمی را در رنگ‌ها و سبک‌های مختلف عرضه می‌کرد.
- I decided to wear my winter woollies to stay warm during the chilly night.
- تصمیم گرفتم لباس‌های پشمی زمستانی‌ام را بپوشم تا در این شب سرد گرم بمانم.
noun
(انگلیسی استرالیایی) گوسفند
- The woolly grazed peacefully in the sunny meadow.
- گوسفند در چمنزار آفتابی با آرامش چرا می‌کرد.
- We watched the woolly roam freely on the hillside.
- گوسفندی را دیدیم که در دامنه‌ی تپه آزادانه گشت‌وگذار می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد woolly

  1. adjective Covered with hair
    Synonyms:
    fleecy flocculent downy fluffy hairy soft wooly woolen furry blurry kinky confused fuzzy disorganized wool-bearing hirsute lanate laniferous pilose wooly-haired lanose nappy unclear woolly-haired
  1. adjective Confused and vague; used especially of thinking
    Synonyms:
    addled befuddled muddled muzzy wooly woolly-headed wooly-minded
  1. adjective Covered with dense cottony hairs or hairlike filaments
    Synonyms:
    lanate
  1. noun
    Synonyms:
    alpaca batting cashmere flock shag shetland

Idioms

  • wild and woolly

    کثیف، درهم ریخته، ژولیده، پشمالو

لغات هم‌خانواده woolly

ارجاع به لغت woolly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «woolly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/woolly

لغات نزدیک woolly

پیشنهاد بهبود معانی