امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

World

wɜːrld wɜːld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    worlds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun A1
جهان، دنیا، گیتی، عالم، روزگار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the biggest tree in the world
- بزرگ‌ترین درخت دنیا
- a voyage around the world
- مسافرت دور کره‌ی زمین
- make the world a better place for children
- جهان را برای کودکان محل بهتری کردن
- the next world
- جهان باقی
- the world of art
- دنیای هنر
- the world of tomorrow
- دنیای فردا
- the world will not last...
- گیتی نماند پایدار....
- the world in which we live
- دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم
- the world of women
- عالم نسوان
- in the ancient world
- در روزگاران کهن
- How goes the world with you?
- روزگار تو چگونه است؟
- He wanted to tell the news to the whole world.
- او می‌خواست آن خبر را به همه‌ی جهانیان اعلام کند.
- The rest did him a world of good.
- آن استراحت یک دنیا برایش مفید بود.
- There is a world of difference between them.
- میان آن‌ها یک عالمه فرق وجود دارد.
- I would not sell this rug for all the world!
- این فرش را به همه‌ی دنیا هم نمی‌دهم!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective
جهانی، دنیوی
- world problems
- مسائل دنیوی
- world politics
- سیاست جهانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد world

  1. noun planet, globe
    Synonyms:
    cosmos creation earth heavenly body macrocosm microcosm nature sphere star terrene universe
  1. noun class of existing beings
    Synonyms:
    class division everybody everyone group humanity humankind human race race realm
  1. noun person’s environment, experience
    Synonyms:
    ambience area atmosphere business domain field life matters memory province pursuits realm sphere system

Collocations

  • bring into the world

    به دنیا آوردن، زادن، زاییدن، به وجود آوردن

  • come into the world

    متولد شدن، به دنیا آمدن، زاده شدن، به وجود آمدن

  • in the world

    1- در دنیا، در جهان، در عالم

  • world-famous

    نامور، مشهور در همه‌ی جهان

Idioms

  • for all the world

    از هرجهت، از هر نظر، به‌هردلیل، اصلاً، ابداً، به‌هیچ‌وجه

  • on top of the world

    (عامیانه) سربلند، خشنود، غرق در شور و شعف

  • out of this world

    (عامیانه) عالی، بسیار خوب، باورنکردنی، محشر

  • what is the world coming to?

    (برای بیان ناخشنودی یا شکایت یا بدبینی) این چه وضعی است؟، دنیا خراب است!

  • the world over

    در سرتاسر جهان

    (در) سرتاسر جهان

  • tell the world

    آشکارا به همه اعلام کردن، به جهانیان گفتن

لغات هم‌خانواده world

ارجاع به لغت world

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «world» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/world

لغات نزدیک world

پیشنهاد بهبود معانی