امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Writer

ˈraɪt̬ər ˈraɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    writers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
نویسنده، مؤلف، نگارنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the writer of this book
- نویسنده‌ی این کتاب
- one of Iran's greatest writers
- یکی از بزرگترین نویسندگان ایران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد writer

  1. noun person who composes with language
    Synonyms:
    author biographer columnist contributor correspondent critic dramatist editor essayist freelancer ghostwriter journalist newspaper person novelist person of letters poet reporter screenwriter scribbler scribe scripter stenographer stringer wordsmith
    Antonyms:
    reader

Collocations

لغات هم‌خانواده writer

ارجاع به لغت writer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «writer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/writer

لغات نزدیک writer

پیشنهاد بهبود معانی