از بین رفتن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نابود شدن

فونتیک فارسی

az beyn raftan
فعل لازم
to be wiped out, to be exterminated, to be eliminated, to fade away, to perish, to die away, to be annihilated, to flee, to be obliterated, to pine, to dissipate, to melt, to go

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

- او مرد و خاطره‌اش نیز به تدریج از بین رفت.

- He died and his memory too gradually faded away.

- بیماری اگر درمان نشود، ممکن است باعث از بین رفتن بیمار شود.

- If left untreated, the disease can cause the patient to perish.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت از بین رفتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «از بین رفتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/از بین رفتن

لغات نزدیک از بین رفتن

پیشنهاد بهبود معانی