با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

فعال بودن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کنشور بودن

فونتیک فارسی

fa'aal boodan
فعل لازم
to be active, to be activated, to be diligent or assiduous

- مادرم تا آخر عمرش فعال بود.

- My mother was active to the end of her life.

- برای یک سبک زندگی سالم فعال بودن مهم است.

- It's important to be active for a healthy lifestyle.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت فعال بودن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فعال بودن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فعال بودن

لغات نزدیک فعال بودن

پیشنهاد بهبود معانی