جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی

لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 29)

اگرول
اگزما
اگزوز
اگو
اگه سازی
اگهی های کوتاه
اگیر
ال
ال پاسو
الا
الا اینکه
الاغ
الاغ سواری
الاغ ماده
الاغ مانند
الاغ نر
الاکلنگ
الاکلنگ بازی کردن
الاکلنگ کردن
الان
الاهه
الباقی
الباکور
البته
البرز
البسه
التجائ
التذاذ
التزام
التزام دادن
التزامی
التصاق
التصاقی
التفات
التفات فرمودن
التفات کردن
التقائ
التقاط گرای
التقاط گرایی
التقاطی
التماس
التماس‌آمیز
التماس کردن
التماس کننده
التوائ
التهاب
التهاب آور
التهاب حلق
التهاب روده
التهاب صفاق
التهاب قولون
التهاب کیسه زلالی
التهاب میزراه
التهاب نخاع
التهابی
التیام
التیام بخش
التیام‌پذیر
التیام پذیرفتن
التیام دادن
التیام دادن زخم
التیام یافتن
التیام یافتن زخم
الجزایر
الجزیره ای
الحاح
الحاد
الحاصل
الحاق
الحاق کردن
الحاق گروه ها
الحاقی
الحاقیه
الحال
الحان
الحذر
الحق
الحمدا...!
الحمدلله
الخی
الدنگ
الزام
الزام‌آور
الزام داشتن
الزاما
الزامات
الزامات اساسی
الزامی
الساعه
السالوادور
الش و دگش
الشجاع
الصاق
الصاق شدن
الصاق کردن
العیاذبالله
الغا
الغا کردن گواهینامه
الغائ کردن
الغاپذیر
الغرض
الغیاث
الف
الف مانند
الفابت
الفاظ
الفبا
الفبائ
الفبادان
الفبای آوانگار بین المللی
الفبای آوانگاری بین المللی
الفبای تصویری
الفبای لاتین
الفبای نابینایان
الفبایی
الفبایی کردن
الفت
الفت گرفتن
الفرد تنیسون
الفیه و شلفیه
القا
القا به خود
القا کردن
القائ
القائ کردن
القاب
القاح
القاکننده
القاگر
القاگر خواب
القایش
القایشی
القایی
القصه
الک
الک کردن
الک کردن آرد
الک کردن غلات
الکا
الکای رود
الکترا
الکترود
الکترود مثبت
الکترولژیست
الکترولیت
الکترولیز
الکترولیزی
الکترومغناطیس
الکترومغناطیسی
الکترون
الکترون شناسانه
الکترون شناسی
الکترونی
الکترونیک
الکترونیک هوابرد
الکترونیک هواپیما
الکتریسیته
الکتریک
الکتریکی
الکحل
الکساندر اسکریابین
الکساندر پوپ
الکساندر دوما
الکساندر گراهام بل
الکساندر هامیلتون
الکل
الکل اتیل
الکل اتیلیک
الکل تقلبی
الکل چوب
الکل دار
الکل سفید
الکل‌سنج
الکل سنج تنفسی
الکل صنعتی
الکل نما
الکلی
الکلیسم
الکن
الکی
الکی‌خوش
الکی خوش بودن
الگو
الگو بودن
الگو شدن
الگو کردن
الگوریتم
الگوریتمی
الگوساز
الگوسازی کردن
الگونامه
الگوی اصلی
الگوی صرفی
الگوی نخستین
الله
الله‌بختی
الله بختی آزمایش کردن
الله بختی سنجیدن
اللهم
الم
الم‌شنگه
الماس
الماس بدل
الماس تک
الماس شیشه بری
الماس فلامک
الماس مانند
الماس نتراشیده
الماسی
المپیاد
المپیک
المثنی
المنت
النسق
النگو
الو
الو سان
الو گرفتن
الو!
الوات
الوار
الوار خمیده
الوار دار کردن
الوار سازی
الوار سبک
الوار فروش
الوار فروشی
الوار کردن
الواربر
الوارساز
الوارها
الواری
الواط
الواطی
الوالاباب
الوالعزم
الوان
الوداع
الودی
الوها
الوهیت
اله
الهام
الهام الهی
الهام‌بخش
الهام بخشی
الهام بخشیدن
الهام‌پذیر
الهام دادن
الهام شده
الهام کننده
الهام گر
الهام گرفتن
الهام گیر
الهام مانند
الهام ناگهانی
الهام نگرفته
الهامی
الهگان سرنوشت
الهگان هنر و دانش
الهه
الهه انتقام
الهه پگاه
الهه رنگین کمان
الهه ماه و شکار
الهه وش
الهه هنر و دانش
الهی
الهی شفا یابد
الهیات
الی
الی غیر نهایت
الیاس
الیاف ابریشم مانند
الیاف اکریلیک
الیاف دار
الیاف درست شده از آبکش های گیاهی
الیاف کتان
الیاف کنف هندی
الیاف نرم و کوتاه ابریشم خام
الیز
الیزابت اول
الیزابتی
الیکایی
الیگارشی
الیم
الیه
الیها
الیهم
ام
ام الصبیان
اما
اماثل
اماج
اماجد
امارات متحده عربی
امارت
اماره
اماره اتفاقی
اماره ای

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return