جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 20)
دمسان
دمش
دمشق
دمغ
دمغ شدن
دمغ کردن
دمق کردن
دمک
دمکرات
دمگاه
دمگل
دمگیر
دمل
دمل زدن
دمل گرفتن
دمنوش گیاهی
دموستن
دموکرات
دموکراتیک
دموکراتیک کردن
دموکراسی
دموی
دمه
دمه شدن
دمه مانند
دمی
دمیاطی
دمیدگی
دمیدن
دمیدن با بادزن
دمیدن خورشید
دمیدن در فکر و روح کسی
دمیدن در قالب
دمیده تلفظ کردن
دمیده شدن
دمیده کردن
دمیر
دمیرآغاجی
دمیزه
دمیزه کرمی
دمیسزون
دمینو
دن تین
دنائت
دنبال
دنبال آذوقه رفتن
دنبال بوی شکار رفتن
دنبال چیزی را گرفتن
دنبال چیزی رفتن
دنبال چیزی رفتن با سماجت
دنبال چیزی گشتن
دنبال چیزی گشتن به دقت
دنبال چیزی گشتن در تاریکی
دنبال چیزی گشتن در ته آب
دنبال چیزی گشتن در ته دریا با تور
دنبال چیزی گشتن در ته دریا با قلاب
دنبال چیزی گشتن در کوری
دنبال خرده گیری گشتن
دنبال خود کشیدن و بردن چیز سنگین
دنبال خوراک گشتن
دنبال دردسر بودن
دنبال دردسر گشتن
دنبال دعوا گشتن
دنبال رد پای شکار رفتن
دنبال رفتن
دنبال رو
دنبال روی
دنبال طلا گشتن
دنبال علوفه رفتن
دنبال کردن
دنبال کردن شغل و حرفه
دنبال کسی آمدن
دنبال کسی افتادن
دنبال کسی بودن
دنبال کسی دویدن
دنبال کسی رفتن
دنبال کسی رفتن با سماجت
دنبال کسی فرستادن
دنبال کسی گذاشتن
دنبال کسی گشتن
دنبال کننده
دنبال گردی
دنبال گوی زده رفتن و آن را به دست آوردن
دنبال گیری
دنبال مایحتاج گشتن
دنبال نفت گشتن
دنبال نکردن
دنبالچه
دنباله
دنباله جامه
دنباله دار
دنباله دار کردن
دنباله داشتن
دنباله رو
دنباله رو پادشاه
دنباله رو رجل
دنباله روها
دنباله روی کردن
دنباله روی کردن از نزیک
دنباله کت
دنباله کلاه
دنباله گیری
دنبره
دنبلان
دنبلیچه
دنبه
دنبه جزغاله
دنبه دار
دنبه کمر خوک
دنبه نخود
دنج
دنج کردن
دنجی
دندان
دندان آسیا
دندان آسیاب
دندان افریز
دندان به هم ساییدن
دندان به هم فشردن
دندان به هم کوفتن
دندان پاک کن
دندان پایا
دندان پزشک
دندان پیش آسیا
دندان پیشین
دندان پیل
دندان دائمی
دندان در آوردن
دندان درآوردن
دندان دراز
دندان درد
دندان دو راسی
دندان زدن
دندان سایش
دندان سایی
دندان شکن
دندان شیری
دندان عقل
دندان فریش
دندان فیل
دندان قروچه
دندان قروچه کردن
دندان کرسی
دندان کرمو
دندان کشیدن
دندان گراز
دندان گرد
دندان گرفتن
دندان گیر
دندان گیر کرده
دندان مز
دندان مصنوعی
دندان موشی
دندان ناب
دندان نما
دندان نیش
دندان نیش بالا
دندان نیمه آسیا
دندان ها
دندان ها را به هم ساییدن
دندان های پیش آمده
دندانپزشکی
دندانساز
دندانسازی
دندانه
دندانه انداختن
دندانه پیچ و مهره
دندانه چرخ
دندانه دار
دندانه دار بریدن
دندانه دار کردن
دندانه دار کردن چوب خط
دندانه دار کردن دیوار دژ و قصر
دندانه داری
دندانه در ماشین آلات
دندانه دندانه
دندانه سازی
دندانه ها
دندانه های بالای دیوار قلعه و برج
دندانهای
دندانی
دندریت
دندش
دندنه
دندنه کردن
دنده
دنده آزاد
دنده اتوماتیک
دنده اتومبیل
دنده اش نرم شود
دنده ای
دنده بال هواپیما
دنده بالا در اتومبیل و موتور
دنده بندی در کشتی
دنده پیچ و مهره
دنده پیچی
دنده پینیون
دنده جا انداز اتومبیل
دنده چهار در اتومبیل و موتور
دنده چهارم در اتومبیل
دنده حلزونی
دنده خلاص
دنده خلاص رفتن
دنده خودکار
دنده دار کردن
دنده در کشتی
دنده در ماشین آلات
دنده دستی
دنده دو در اتومبیل
دنده دوچرخه و اتومبیل
دنده دیفرانسیل
دنده زدن
دنده سوم در اتومبیل
دنده سه در اتومبیل و موتور
دنده عقب
دنده عقب اتومبیل
دنده عقب زدن
دنده عوض کردن
دنده عوض کن در دوچرخه های دنده دار
دنده فرود در هواپیما
دنده کمک
دنده گرفتن
دنده ناسانگر
دنده ی یک در اتومبیل
دنده یک یادو
دنگ
دنگ دار
دنگ دنگ
دنگ دنگ کردن
دنگ و فنگ
دنگ وفنگ
دنگ!
دنگادنگ
دنگاله
دنگی صدا کردن
دنور
دنی
دنی پست
دنیا
دنیا پرستی
دنیا دوست
دنیا دیده
دنیا گردی
دنیاپرست
دنیادار
دنیاداری
دنیای تبهکاران
دنیای خوش پوشی و طرب
دنیای سینما
دنیای عنکبوتی
دنیای فانی
دنیای متمدن
دنیای مد
دنیایی
دنیوی
دنیوی بودن
دنیوی سازی
دنیویت
دو
دو آسه ای
دو آهسته
دو ارزشی
دو استقامت
دو امتیاز کمتر از "پار"
دو امدادی
دو با قدم آهسته
دو با مانع
دو بار
دو بافت
دو بافتی
دو بخش سازی
دو بخش کردن
دو بخشی
دو به دو
دو به هم زن
دو بهم زنی کردن
دو پا را در یک کفش کردن
دو پارچه آبادی
دو پای اسب را بهم بستن
دو پایه
دو پروانه ای
دو پیچه
دو پیکر
دو تختخوابه
دو تخمه
دو تن از ایشان
دو تند
دو تنه
دو تیغه
دو جمله ای
دو جنسی
دو چشمی
دو چنگ
دو چیز بسیار شبیه
دو چیز متضاد را با هم جفت کردن
دو چیز متضاد را با هم جورکردن
دو چیز نابرابر را با هم جفت کردن
دو چیز نابرابر را با هم جورکردن
دو چیز ناجور را با هم جفت کردن
دو چیز ناجور را با هم جور کردن
‹
1
2
...
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
جعبه خزانه
جفت و جور کردن واقعیت
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه محاوره
جلسه گفت و شنود
جلوس کردن
جلوه خود نمایانه
جمنده
جنباندن ناگهانی
جنبش مدرسی
جنبه سود جویی دادن به
جنتیانا
جنجال آمیزی
جنوبگانی
جنگار
جنگپرواز
جهانگیرانه
جهشمند
جهش دادن
جهندگی داشتن
جواب دادنی
جواب قبول
جواهر کم بها
جودوسری
جور شده با خیاطی
جوراجور کردن
جوزغه
جوهر پس دادن
جوهرعصیرمعده
جوهرکرم
جکش خور
جگردیس
جیک جیک مانند