جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 25)
دهمین
دهن
دهن بدی خواندن
دهن بین
دهن دره
دهن دره کردن
دهن دریده
دهن روغن
دهن سوز
دهن کجی
دهن کجی کردن
دهن لق
دهن مصری
دهناد
دهنادی
دهنادین
دهنده
دهنده رای موافق
دهنده وجه
دهنده ورق
دهنده ورق عوضی
دهنه
دهنه آبخوری
دهنه اسب
دهنه کردن
دهنه و افسار اسب
دهنی
دهنی ساز بادی
دهنیات
دهه
دی
دی اچ لارنس
دی اکسید
دی اکسید کربن
دی اکسید کربن زدن به
دی اکسین
دی الکتریک
دی سمبر
دی موین
دیابت
دیاپازن
دیاپازون
دیاتوم
دیار
دیاسپورا
دیاستاز
دیافراگم
دیافراگم میکروفن
دیافراگمی
دیافرام
دیاق
دیاکلیون
دیاگرام
دیاگنال
دیالکتیکی
دیالیز
دیان
دیانت
دیبا
دیبا کردن
دیباچه
دیباچه نگاشتن
دیبانویسی کردن
دیبک
دیپ
دیپلم
دیپلمات
دیپلماتیک
دیپلماسی
دیپلماسی شدآمدی
دیپلمه
دیت
دیترویت
دیجور
دیجیتال
دیجیتالی کردن
دید
دید آهونی
دید اشکوخ
دید انگیز
دید زدن
دید زدن از روزنه
دید زدن پنجره مغازه ها
دید شنودی
دید طبیعی چشم
دید کانونی
دید کلی
دید گری کردن
دید و بازدید
دید و شنودی
دیدار
دیدار خشکی از دور
دیدار کردن
دیدار کردن طبق قرار
دیدار کوتاه
دیداربینی
دیدارگاه
دیدارگاه دزدان
دیدارگر
دیداری
دیدافزار
دیدبان
دیدبانگاه
دیدبانی
دیدبانی کردن از دور
دیدپذیر
دیدپذیری
دیدرس
دیدروزن
دیدسنج
دیدسنجی
دیدش
دیدشی
دیدگاه
دیدگر
دیدگر سوی
دیدمان
دیدمان آگهداشت ها
دیدمان افزانه ها
دیدمان نسبیت
دیدمانگر
دیدمانگری کردن
دیدمانی
دیدمش
دیدن
دیدن از دور
دیدن برای فهمیدن
دیدن برای معلوم کردن
دیدن برای نخستین بار
دیدن پس از کاوش
دیدن خشکی از کشتی
دیدن کسی پس از جستجو
دیدنی
دیدنی ها
دیدور
دیدوری
دیده
دیده بان
دیده بانی
دیده بانی کردن
دیده شدنی
دیده ور
دیده وری
دیده وری کردن
دیدی
دیر
دیر آماد
دیر اثر
دیر به دیر
دیر پسند
دیر جنب
دیر جنبی
دیر حاضر
دیر خشنود
دیر خشنودی
دیر درمان
دیر درمانی
دیر رام
دیر رفتن
دیر فهم
دیر فهمی
دیر فهمیدنی
دیر کرد در تهی سازی کشتی باری و راه آهن
دیر گذر
دیر گرفتار
دیر گسستنی
دیر لاماها
دیر مانند
دیر مهار
دیر یا زود
دیرآشنا
دیرآشنایی
دیرآمدن
دیرآمده
دیرآموز
دیرآموزی
دیرآیند
دیرالتیام
دیرانجامی مجاز در بازپرداخت وام
دیرانی
دیرباز
دیرباور
دیرباوری
دیرپا
دیرپای
دیرپایی
دیرتر
دیرتر از موعد بیدار شدن
دیرترین
دیرجوش
دیرجوشی
دیرحرکت
دیردرمان
دیردیر
دیررس
دیرزدا
دیرزدودنی
دیرزمانی است
دیرش
دیرشاد
دیرشدن
دیرغضب
دیرفرست
دیرفرستادن
دیرک
دیرک افقی
دیرک دیواره های دفاعی
دیرک زدن
دیرک سینه
دیرک سینه در کشتی بادبان دار
دیرک کشتی بادبانی
دیرک متقاطع
دیرکرد
دیرکرد مجاز در بازپرداخت وام
دیرکردن
دیرگاه
دیرگاهی
دیرگداز
دیرگرایی
دیرگزین
دیرگشا
دیرگوار
دیرگیر
دیرم شد
دیرمان
دیرمان گرای
دیرمان گرایی
دیرمانه
دیرمانی
دیرند
دیرنشین
دیرنشینی
دیروز
دیروزی
دیروزین
دیروقت
دیرهضم
دیری
دیریاب
دیریابی
دیریاز
دیرین
دیرین زیوی
دیرین سنگی
دیرین شناس
دیرین شناسی
دیرینگی
دیرینه
دیز
دیزپرده
دیزل
دیزل کردن موتور
دیزه
دیزی
دیزی پز
دیزی دردار
دیژیتال
دیس
دیس بخش
دیس بین کردن
دیس بین کردن در نظر
دیس پذیر
دیس دادن
دیس دار
دیس دار شدن
دیس دار کردن
دیس داری
دیس گرایی
دیس گویی
دیسانتری
دیسدار شدن
دیسدار کردن
دیسک
دیسک ران
دیسک سخت
دیسک فشرده
دیسک فشرده در دستگاه های صوتی
دیسک نرم
دیسک ویدیو
دیسکو
دیسکوتک
دیسلکسی
دیسمندی
دیسنما
دیسور کردن
دیسه
دیسه گری
دیسه نما
دیشار
دیشب
دیفتری
دیفرانسیل
دیکتاتور
دیکتاتوری
دیکتافن
دیکتافون
دیکته
دیکته کردن
دیکسی
دیکسیونر
‹
1
2
...
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return