جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ک" (صفحه 14)
کنار آمدن
کنار استخر شنا
کنار افتاده
کنار بخاری
کنار بستر
کنار به کنار قرار دادن
کنار تپه
کنار تخت
کنار جاده
کنار رفتن
کنار رینگ
کنار زدن
کنار زدن با آرنج
کنار زدن با جاخالی دادن
کنار زدن ناگهانی
کنار ساحل
کنار قبر
کنار کشیدن
کنار کشیدن بادبان کشتی
کنار کشیدن پرده
کنار کشیدن خود
کنار کشیدن سریع
کنار گذاشتن
کنار گذاشتن به عنوان چیز مقدس
کنار گذاشتن کشتی و هواپیما
کنار گذاشتن ماشین آلات
کنار گذاشته شده
کنار هم قرار دادن
کنار هم گذاشتن
کنارگذاری
کنارگین
کناره
کناره اسفالت نشده راه
کناره اسکله
کناره بند
کناره تصویر
کناره جویی
کناره خیابان
کناره فنجان
کناره کردن
کناره گذاری برای قاب
کناره گرفتن
کناره گرفتن در
کناره گیر
کناره گیر کردن
کناره گیری
کناره گیری کردن
کناره گیری کردن از سلطنت
کناره گیری کردن از شغل
کناره لاستیک اتومبیل
کنارهم گذاری
کناری
کنارین
کناس
کنال
کنام
کنام حیوان وحشی
کنان
کنایس
کنایه
کنایه آمیز
کنایه آمیزانه
کنایه آمیزی
کنایه تمسخر آمیز زدن
کنایه تند
کنایه دار
کنایه زدن
کنایه زن
کنایه زننده
کنایه ناجوانمردانه
کنایه وار
کنایی
کنبرا
کنبه
کنت
کنتاکی
کنتر
کنترآلتو
کنترا
کنترات
کنترات ثانوی
کنترات چی
کنترات کردن
کنتراتی
کنتراکسیون
کنترالتو
کنترباس
کنترپوان
کنترتنور
کنترل
کنترل تنفس و همکاری شوهر
کنترل چی ترن و اتوبوس
کنترل رادیویی
کنترل رفت و آمد هواپیماها
کنترل شده
کنترل قیمت ها
کنترل کردن
کنترل کیفیت
کنترل مرغوبیت محصولات
کنترل موالید
کنترل ناپذیر
کنترل و تنظیم کردن
کنترولور
کنتریوان
کنتس
کنتور
کنتور ساعت
کنتور ساعت دار
کنتور گاز
کنتیکوت
کنج
کنج خلوت
کنج دیوار
کنج ساختمان
کنجار
کنجاره
کنجاله
کنجد
کنجدک
کنجکاو
کنجکاو بودن
کنجکاو شدن در کار دیگران
کنجکاوانه
کنجکاوگر
کنجکاوی
کنجکاوی انگیز
کنجکاوی کردن
کنجکاوی کسی را برانگیختن
کنجل
کنجله
کنجیده
کند
کند اثر
کند پیشرفت کردن
کند حرکت
کند زبان
کند شدن
کند کردن
کند کردن با افزودن بار
کند کردن حرکت
کند کردن رشد و پیشرفت
کند کردن کار
کند نمایی
کند و زنجیر
کند و زنجیر کردن
کند و سنگین
کند و کاو
کند و کاو دقیق
کند و کاو کردن
کند و کاو کردن با دقت زیاد
کند و کاو کردن برای اثبات
کندآوار
کندآور
کندا
کنداور
کنددست
کندذهن
کندذهن و آهسته
کندذهنی
کندر
کندر رومی
کندرو
کندساز
کندسازی
کندش
کندک
کندکار
کندکاری
کندگر
کندله
کندمان
کندمان کردن
کندن
کندن با اسکنه
کندن با انفجار
کندن با بیل
کندن با بیلچه
کندن با چاقو
کندن با چنگال
کندن به کمک دیلم
کندن پوست
کندن پوشش چیزی
کندن جامه
کندن جامه خواب
کندن جوی
کندن چاه
کندن رخت
کندن روی چیزی
کندن زمین
کندن سنگر
کندن سوراخ
کندن فلس
کندن گوشت چیزی
کندن ناگهانی و شدید
کندن و آشکار کردن
کندن و تهی کردن
کندن و درآوردن
کندو
کندوان
کندوری
کندوساب کردن
کندوی زنبور
کنده
کنده راه
کنده زانو
کنده زدن
کنده شدن
کنده شده
کنده غلتانی
کنده کار
کنده کاری
کنده کاری چوبی
کنده کاری کردن
کنده کاری کردن با اسکنه
کنده کاری کردن فلز
کنده کریسمس
کنده گی گودال دراز
کنده مانند
کنده ناو
کندهوش
کندی
کندیدن
کندیشنر
کنزاللغات
کنس
کنستانتین
کنسرت
کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
کنسرت توسط ارکستر سمفونی
کنسرت مجلسی
کنسرتو
کنسرتینا
کنسرسیوم
کنسرو
کنسرو ساز
کنسرو شدن
کنسرو شده
کنسرو کردن
کنسرو گوشت خوک کوبیده
کنسرواتوار
کنسروسازی
کنسسول
کنسل کردن
کنسول
کنسول یار
کنسولتاسیون
کنسولگری
کنسولی
کنسومه
کنش
کنش پذیر
کنش پذیرا
کنش کاو
کنش کردن
کنش گرایی
کنش نامه
کنش و واکنش
کنش و واکنش سیاسی
کنش واکنش
کنش واکنش کردن
کنش واکنشی در فعل و انفعال شیمیایی
کنش یار
کنش یاری
کنشت
کنشگر
کنشگر اتمی
کنشگرای
کنشگرایانه
کنشور
کنشور بودن
کنشور ساز
کنشور سازی
کنشور شدن
کنشور کردن
کنشوری
کنشی
کنعان
کنف
کنف امریکایی
کنف شدگی
کنف کردن
کنف کردن با اخم
کنف کردن با نگاه
کنف هندی
کنفت
کنفدراسیون
کنفرانس
کنفرانس از راه دور
کنفرانس میزگرد
کنفوسیوس
کنفوسیوس گرایی
کنفی
کنکاش
کنکاش کردن
کنکاش گروه
کنکاش محرمانه
کنکاشستان
کنکاشگاه
کنکاشگاهی
کنکاشگر
‹
1
2
...
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
جعبه خزانه
جفت و جور کردن واقعیت
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه محاوره
جلسه گفت و شنود
جلوس کردن
جلوه خود نمایانه
جمنده
جنباندن ناگهانی
جنبش مدرسی
جنبه سود جویی دادن به
جنتیانا
جنجال آمیزی
جنوبگانی
جنگار
جنگپرواز
جهانگیرانه
جهشمند
جهش دادن
جهندگی داشتن
جواب دادنی
جواب قبول
جواهر کم بها
جودوسری
جور شده با خیاطی
جوراجور کردن
جوزغه
جوهر پس دادن
جوهرعصیرمعده
جوهرکرم
جکش خور
جگردیس
جیک جیک مانند