امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Behavior

bəˈheɪvjər bəˈheɪvjər bɪˈheɪvjə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    behaviors

توضیحات

این لغت در انگلیسی بریتانیایی به‌صورتِ behaviour نوشته می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
رفتار، حرکت، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- patterns of behavior
- الگوهای رفتار
- He was given a medal for good behavior.
- به‌ دلیل حسن رفتار به او مدال دادند.
noun countable uncountable
روان‌شناسی زیست‌شناسی شیمی سلامت روان (نحوه‌ی رفتار شخص یا حیوان یا ماده و غیره در یک موقعیت خاص یا تحت شرایط خاص) کنش، عمل، کارکرد
- the behavior of metals in very low temperatures
- کنش فلزات در حرارت‌های بسیار کم
- These behaviors can be observed among many children who have lost a parent or other loved one.
- این کنش‌ها را می‌توان در میان بسیاری از کودکانی مشاهده کرد که والدین یا دیگر عزیزان خود را از دست داده‌اند.
- the behavior of penicillin on human infections
- کنش پنی‌سیلین بر عفونت‌های بدن انسان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد behavior

  1. noun manner of conducting oneself
    Synonyms: act, action, address, air, attitude, bag, bearing, carriage, code, comportment, conduct, convention, course, dealings, decency, decorum, deed, delivery, demeanor, deportment, ethics, etiquette, expression, form, front, guise, habits, management, mien, mode, morals, nature, observance, performance, practice, presence, propriety, ritual, role, routine, savoir-faire, seemliness, social graces, speech, style, tact, talk, taste, tenue, tone, way, way of life, ways, what’s done

لغات هم‌خانواده behavior

ارجاع به لغت behavior

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «behavior» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/behavior

لغات نزدیک behavior

پیشنهاد بهبود معانی