امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Misbehave

ˌmɪsbɪˈheɪv ˌmɪsbɪˈheɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    misbehaved
  • شکل سوم:

    misbehaved
  • سوم‌شخص مفرد:

    misbehaves
  • وجه وصفی حال:

    misbehaving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C1
بدرفتاری کردن، درست رفتار نکردن، بی‌ادبی کردن، کج‌رفتاری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Children often misbehave in order to get attention.
- کودکان معمولاً برای جلب توجه بدرفتاری می‌کنند.
- The students were reprimanded for misbehaving in the classroom.
- دانش‌آموزان به خاطر بدرفتاری در کلاس توبیخ شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد misbehave

  1. verb act in inappropriate manner
    Synonyms:
    act up be at fault be bad be dissolute be guilty be immoral be indecorous be insubordinate be mischievous bend the law be out of line be out of order be reprehensible carry on cut up deviate do evil do wrong fail fool around get into mischief go astray go wrong make trouble misconduct offend roughhouse sin sow wild oats take a wrong turn transgress trespass
    Antonyms:
    behave obey

لغات هم‌خانواده misbehave

  • verb - transitive
    misbehave

ارجاع به لغت misbehave

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «misbehave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/misbehave

لغات نزدیک misbehave

پیشنهاد بهبود معانی