امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blarney

ˈblɑːrni ˈblɑːni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
زبان چرب‌ونرم، زبان‌بازی، چاپلوسی، تملق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He was a master of blarney, able to talk his way out of any situation.
- او استاد زبان‌بازی بود که می‌توانست از هر موقعیتی بیرون بیاید.
- His blarney convinced everyone to vote for him in the election.
- زبان چرب‌ونرمش همه را متقاعد کرد که در انتخابات به او رای دهند.
noun uncountable
مزخرف، حرف پوچ، جفنگ، چرت‌وپرت، چرند، خزعبل، دری‌وری، یاوه، مهمل
- Don't believe every word he says; he's just full of blarney.
- هرحرفی را که می‌گوید باور نکنید؛ او بسیار چرت‌وپرت می‌گوید.
- The politician's speech was filled with empty promises and blarney.
- سخنرانی این سیاست‌مدار مملو از وعده‌های توخالی و مزخرف بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blarney

  1. noun flattery
    Synonyms:
    adulation a line baloney blandishment cajolery coaxing compliments exaggeration eyewash fawning honey incense ingratiation inveiglement oil overpraise soft soap soft words sweet talk wheedling

ارجاع به لغت blarney

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blarney» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blarney

لغات نزدیک blarney

پیشنهاد بهبود معانی