با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Blarney

ˈblɑːrni ˈblɑːni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
زبان چرب‌ونرم، زبان‌بازی، چاپلوسی، تملق
- He was a master of blarney, able to talk his way out of any situation.
- او استاد زبان‌بازی بود که می‌توانست از هر موقعیتی بیرون بیاید.
- His blarney convinced everyone to vote for him in the election.
- زبان چرب‌ونرمش همه را متقاعد کرد که در انتخابات به او رای دهند.
noun uncountable
مزخرف، حرف پوچ، جفنگ، چرت‌وپرت، چرند، خزعبل، دری‌وری، یاوه، مهمل
- Don't believe every word he says; he's just full of blarney.
- هرحرفی را که می‌گوید باور نکنید؛ او بسیار چرت‌وپرت می‌گوید.
- The politician's speech was filled with empty promises and blarney.
- سخنرانی این سیاست‌مدار مملو از وعده‌های توخالی و مزخرف بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blarney

  1. noun flattery
    Synonyms: adulation, a line, baloney, blandishment, cajolery, coaxing, compliments, exaggeration, eyewash, fawning, honey, incense, ingratiation, inveiglement, oil, overpraise, soft soap, soft words, sweet talk, wheedling

ارجاع به لغت blarney

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blarney» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blarney

لغات نزدیک blarney

پیشنهاد بهبود معانی