امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Charitable

ˈtʃærətəbl ˈtʃærətəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دست‌گیر، سخی، مهربان، (مؤسسه) خیریه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He offered his time and money charitably.
- او از روی خیرخواهی وقت و پول ارزانی می‌داشت.
- Quite charitably he chose to ignore my mistakes.
- با کمال گذشت اشتباهات مرا نادیده گرفت.
- a charitable foundation
- مؤسسه‌ی خیریه، بنیاد نیکوکاری
- to make charitable donations
- خیرات کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد charitable

  1. adjective giving, generous
    Synonyms:
    accommodating all heart altruistic beneficent benevolent benign big bighearted bountiful eleemosynary good helpful humane humanitarian kind kindly lavish liberal obliging philanthropic sympathetic
    Antonyms:
    inhumane malevolent mean uncharitable unkind unsympathetic
  1. adjective kind, lenient
    Synonyms:
    all heart benevolent big bighearted broad-minded clement considerate easy favorable forbearing forgiving gracious humane indulgent kindly lenient magnanimous merciful sympathetic thoughtful tolerant understanding
    Antonyms:
    hard harsh inhumane mean rough severe tough

ارجاع به لغت charitable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «charitable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/charitable

لغات نزدیک charitable

پیشنهاد بهبود معانی