امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chide

tʃaɪd tʃaɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
سرزنش کردن، گله کردن از، غرغرکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- My father always chided me for being careless.
- پدرم همیشه مرا به‌دلیل بی‌دقتی ملامت می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chide

  1. verb criticize, lecture
    Synonyms:
    admonish berate blame call down call on the carpet castigate censure check condemn exprobate find fault flay give a hard time lesson monish rate rebuke reprehend reprimand reproach reprove scold slap on the wrist speak to take down take down a peg talk to tell off tick off upbraid
    Antonyms:
    compliment laud praise

ارجاع به لغت chide

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chide» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chide

لغات نزدیک chide

پیشنهاد بهبود معانی