با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Choosing

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chose
  • شکل سوم:

    chosen
  • سوم شخص مفرد:

    chooses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
انتخاب، گزینش
- A variety of factors come into play when choosing an employee.
- فاکتورهای متعددی در گزینش کارمند دخیل هستند.
- You must show discretion in choosing your friend.
- در انتخاب دوست خود باید بصیرت داشته باشی و احتیاط کنی.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد choosing

  1. noun selecting
    Synonyms: picking, culling, separating, electing, making a choice, selection, election, deciding, exercising judgment, choice, making up one's mind, option

ارجاع به لغت choosing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «choosing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/choosing

لغات نزدیک choosing

پیشنهاد بهبود معانی