با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Chummy

ˈtʃʌmi ˈtʃʌmi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
صمیمی، خوش‌مشرب، یار
- She tries hard to be chummy with everyone.
- او سخت می‌کوشد که با همه گرم بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chummy

  1. adjective friendly
    Synonyms: affectionate, buddy-buddy, close, confidential, constant, cozy, familiar, intimate, pally, palsy-walsy, thick
    Antonyms: unfriendly, unsociable

ارجاع به لغت chummy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chummy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chummy

لغات نزدیک chummy

پیشنهاد بهبود معانی