با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Clamshell

ˈklæmˌʃɛl ˈklæmʃɛl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کفه‌ی صدف
- The children collected clamshells along the beach.
- بچه‌ها در کنار ساحل کفه‌های صدف را جمع کردند.
- The scientist studied the growth patterns on the inside of the clamshell to learn more about its life.
- این دانشمند الگوهای رشد داخل کفه‌ی صدف را مطالعه کرد تا درباره‌ی زندگی آن بیشتر بداند.
noun countable
چنگک (دستگاه خاک‌برداری)
- The construction workers used a clamshell to remove debris.
- کارگران ساختمانی از چنگک برای برداشتن بقایا استفاده کردند.
- The operator maneuvered the clamshell with precision.
- اپراتور چنگک را با دقت حرکت داد.
adjective
تاشو (مانند صدف و لولادار)
- The new smartphone model features a clamshell design, allowing it to easily open and close.
- مدل جدید گوشی هوشمند از طراحی تاشو برخوردار است که به آن اجازه می‌دهد به‌راحتی باز و بسته شود.
- The clamshell packaging kept the fragile items safe during shipping.
- بسته‌بندی تاشو اقلام شکننده را در طول حمل‌ونقل سالم نگه می‌دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clamshell

  1. noun A dredging bucket with hinges like the shell of a clam
    Synonyms: grapple

ارجاع به لغت clamshell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clamshell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clamshell

لغات نزدیک clamshell

پیشنهاد بهبود معانی