گذشتهی ساده:
cleanedشکل سوم:
cleanedسومشخص مفرد:
cleansوجه وصفی حال:
cleaningصفت تفضیلی:
cleanerصفت عالی:
cleanestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کاملاً تمیز کردن
تمیز و مرتب کردن
بیپول کردن، مفلس کردن
خوب پاک کردن
(از اعتیاد به الکل و مخدر و غیره) پاک شدن
سود کلان کردن، پول هنگفت به دست آوردن
(بریز و بپاش دیگران را) نظافت کردن
(امریکا ـ عامیانه) شکست دادن، مغلوب کردن
(امریکا ـ عامیانه) اذعان کردن، اقرار کردن، راست گفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clean» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clean