امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cleanse

klenz klenz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cleansed
  • شکل سوم:

    cleansed
  • سوم‌شخص مفرد:

    cleanses
  • وجه وصفی حال:

    cleansing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
پاک کردن، تمیز کردن (به معانی. مراجعه شود)، تطهیرکردن، تبرئه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- First cleanse the wound then apply this oil (to it).
- اول زخم را پاک کن و سپس این روغن را (به آن) بمال.
- They tried to cleanse society of prostitution and addiction.
- آنان کوشیدند اجتماع را از فحشا و اعتیاد پاک‌سازی کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cleanse

  1. verb make undirty; wash
    Synonyms:
    absolve clarify clean clear depurgate disinfect expurgate launder lustrate purge purify refine restore rinse sanitize scour scrub sterilize
    Antonyms:
    dirty soil spot

لغات هم‌خانواده cleanse

  • verb - transitive
    clean, cleanse

ارجاع به لغت cleanse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cleanse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cleanse

لغات نزدیک cleanse

پیشنهاد بهبود معانی