با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cleanse

klenz klenz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cleansed
  • شکل سوم:

    cleansed
  • سوم شخص مفرد:

    cleanses
  • وجه وصفی حال:

    cleansing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
پاک کردن، تمیز کردن (به معانی. مراجعه شود)، تطهیرکردن، تبرئه کردن
- First cleanse the wound then apply this oil (to it).
- اول زخم را پاک کن و سپس این روغن را (به آن) بمال.
- They tried to cleanse society of prostitution and addiction.
- آنان کوشیدند اجتماع را از فحشا و اعتیاد پاک‌سازی کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cleanse

  1. verb make undirty; wash
    Synonyms: absolve, clarify, clean, clear, depurgate, disinfect, expurgate, launder, lustrate, purge, purify, refine, restore, rinse, sanitize, scour, scrub, sterilize
    Antonyms: dirty, soil, spot

لغات هم‌خانواده cleanse

ارجاع به لغت cleanse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cleanse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cleanse

لغات نزدیک cleanse

پیشنهاد بهبود معانی