با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Coinage

ˈkɔɪnɪdʒ ˈkɔɪnɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    coinages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ضربه سکه، مسکوکات، ابداع واژه
- This money is of recent coinage.
- این پول تازگی ضرب شده است.
- "Laser" is a recent coinage.
- «لیزر» بتازگی ابداع شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coinage

  1. noun process of making money
    Synonyms: coining, minting
  2. noun metal money
    Synonyms: silver, cash, coins, change

ارجاع به لغت coinage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coinage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coinage

لغات نزدیک coinage

پیشنهاد بهبود معانی