امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Coincidence

koʊˈɪnsɪdns kəʊˈɪnsɪdns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    coincidences

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
انطباق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun
تصادف، توافق، اقتران، انطباق، هم روی داد
- by coincidence
- برحسب تصادف، اتفاقاً
- Is it a coincidence that all the complaints are signed by these three brothers?
- آیا تصادفی است که کلیه‌ی شکایات توسط این سه برادر امضا شده است؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coincidence

  1. noun agreement; coexistence
    Synonyms:
    accompaniment accord accordance collaboration concomitance concurrence conformity conjunction consonance correlation correspondence parallelism synchronism union
    Antonyms:
    clash deviation difference disagreement divergence mismatch
  1. noun accidental happening
    Synonyms:
    accident chance eventuality fate fluke fortuity happening happy accident incident luck stroke of luck
    Antonyms:
    design plan scheme

ارجاع به لغت coincidence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coincidence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coincidence

لغات نزدیک coincidence

پیشنهاد بهبود معانی