امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Collected

kəˈlektɪd kəˈlektɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    collects
  • وجه وصفی حال:

    collecting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دارای حواس جمع، متین، خوددار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Rudaki's collected works
- آثار گردآوری شده‌ی رودکی، کلیات رودکی
- Her collectedness charmed everyone.
- وقار او همه را مفتون کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد collected

  1. adjective composed, calm
    Synonyms:
    confident cool easy easygoing levelheaded nonchalant peaceful placid poised possessed quiet sanguine self-possessed serene still sure temperate together tranquil unflappable unperturbable unperturbed unruffled
    Antonyms:
    agitated disorganized excited mixed up upset worried

لغات هم‌خانواده collected

ارجاع به لغت collected

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collected» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collected

لغات نزدیک collected

پیشنهاد بهبود معانی