با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Collective

kəˈlektɪv kəˈlektɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
به‌هم پیوسته، انبوه، اشتراکی، اجتماعی، جمعی
- a collective decision
- تصمیم همگانی (از سوی همه)
- They were collectively responsible.
- آن‌ها جملگی مسئول بودند.
- a collective effort
- کوشش جمعی
- a collective farm
- مزرعه‌ی اشتراکی
- He worked in a collective farm.
- او در مزرعه‌ی اشتراکی کار می‌کرد.
- The word "crowd" is a collective noun.
- واژه‌ی «crowd» اسم جمع است.
- collective leadership
- رهبری چندگانه (رهبری مشترک)
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد collective

  1. adjective composite
    Synonyms: aggregate, assembled, collated, combined, common, compiled, concentrated, concerted, conjoint, consolidated, cooperative, corporate, cumulative, gathered, grouped, heaped, hoarded, joint, massed, mutual, piled, shared, unified, united
    Antonyms: divided, separate

لغات هم‌خانواده collective

ارجاع به لغت collective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collective

لغات نزدیک collective

پیشنهاد بهبود معانی