با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Communal

ˈkɑːmjənl ˈkɒmjənl / / kəˈmjuːnl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more communal
  • صفت عالی:

    most communal

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
اشتراکی، همگانی
- the communal well from which everyone could draw water
- چاه عمومی که همه می‌توانستند از آن آب بردارند
- communal farm
- مزرعه‌ی اشتراکی، چکنه
- the problems of communal living
- مسایل زندگی اشتراکی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد communal

  1. adjective collective; shared
    Synonyms: common, communistic, community, conjoint, conjunct, cooperative, general, intermutual, joint, mutual, neighborhood, public
    Antonyms: individual, personal, private, unshared

ارجاع به لغت communal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «communal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/communal

لغات نزدیک communal

پیشنهاد بهبود معانی