با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Conciliator

kənˈsiːliˌetər kənˈsɪlieɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
آشتی‌دهنده، میانجی
- The conciliator helped resolve the dispute between the two parties.
- میانجی به حل اختلاف بین دو طرف کمک کرد.
- The conciliator suggested a compromise that satisfied everyone involved.
- آشتی‌دهنده توافقی را پیشنهاد کرد که همه‌ی دست‌اندرکاران را راضی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conciliator

  1. noun Someone who tries to bring peace
    Synonyms: make-peace, pacifier, peacemaker, reconciler

ارجاع به لغت conciliator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conciliator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conciliator

لغات نزدیک conciliator

پیشنهاد بهبود معانی