با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Configuration

kənˌfɪɡjəˈreɪʃn kənˌfɪɡəˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    configurations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal C1
شکل، ظاهر، ریخت، قواره
- The artist carefully studied the configuration of the sculpture before beginning to carve the marble.
- این هنرمند قبل از شروع به تراشیدن سنگ مرمر، شکل مجسمه را به‌دقت بررسی کرد.
- The architect created a unique configuration for the building.
- معمار شکل منحصر‌به‌فردی برای ساختمان ایجاد کرد.
noun countable uncountable
کامپیوتر پیکربندی
- The company's IT department is responsible for maintaining the configuration of all the computers in the office.
- بخش IT این شرکت مسئول حفظ پیکربندی تمام کامپیوترهای موجود در دفتر است.
- The new software update required a change in the configuration of the server.
- به‌روزرسانی جدید نرم‌افزاری نیازمند تغییر در پیکربندی سرور بود.
noun
شیمی فیزیک شکل‌بندی، پیکربندی، ترکیب‌بندی
- The spatial configuration of the atoms in the compound allows for efficient bonding.
- شکل‌بندی فضایی اتم‌ها در ترکیب امکان پیوند مؤثر را فراهم می‌کند.
- The unique configuration of carbon atoms in a diamond gives it its exceptional hardness.
- پیکربندی منحصر‌به‌فرد اتم‌های کربن در الماس به آن سختی استثنایی‌ای می‌دهد.
noun
روان‌شناسی سلامت روان شکل‌بندی، شکل کلی
- The therapist analyzed the configuration of the client's body language.
- درمانگر شکل‌بندی زبان بدن مراجعه‌کننده را تجزیه‌وتحلیل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد configuration

  1. noun arrangement
    Synonyms: composition, contour, disposition, figure, form, Gestalt, outline, shape, structure

ارجاع به لغت configuration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «configuration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/configuration

لغات نزدیک configuration

پیشنهاد بهبود معانی