با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Configure

kənˈfɪɡjər kənˈfɪɡə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    configured
  • شکل سوم:

    configured
  • سوم شخص مفرد:

    configures
  • وجه وصفی حال:

    configuring

معنی

verb - transitive
به‌طور خاصی قرار دادن یا آراستن، هم آراستن، هم آراست کردن، به‌طرز خاصی ساختن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد configure

  1. verb To create by combining parts or elements
    Synonyms: build, compose, form, pattern, shape, structure

ارجاع به لغت configure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «configure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/configure

لغات نزدیک configure

پیشنهاد بهبود معانی