با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Conforming

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    conformed
  • شکل سوم:

    conformed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(به‌ویژه در دین) سازگار و موافق با آموزه‌ها و آداب پذیرفته‌شده، منطبق‌، دارای تطابق، مطابق
- He is a professed and conforming Muslim.
- او مسلمانی قسم‌خورده و موافق با آموزه‌های این دین است.
- the conforming function of community
- عملکرد سازگار جامعه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conforming

  1. adjective agreeing
    Synonyms: in line with, in agreement, harmonious, obedient

ارجاع به لغت conforming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conforming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conforming

لغات نزدیک conforming

پیشنهاد بهبود معانی