با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Conformist

kənˈfɔːrmɪst kənˈfɔːmɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    conformists
  • صفت تفضیلی:

    more conformist
  • صفت عالی:

    most conformist

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable
دنباله‌رو، هم‌نوا، هم‌رنگ جماعت
- The conformist followed the crowd, never daring to express his unique thoughts or ideas.
- دنباله‌رو قاطبه‌ی مردم را دنبال می‌کرد و هرگز جرئت بیان افکار یا ایده‌های منحصر‌به‌فرد خود را نداشت.
- Being a conformist may provide temporary comfort, but it can lead to missed opportunities.
- هم‌رنگ جماعت بودن ممکن است باعث آرامش موقت شود، اما می‌تواند منجر به از دست رفتن فرصت‌ها شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conformist

  1. noun person in agreement
    Synonyms: Babbit, bourgeois, brick in a wall, conventionalist, emulator, follower, one of the herd, rubber stamp, sheep, traditionalist, yes man

لغات هم‌خانواده conformist

ارجاع به لغت conformist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conformist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conformist

لغات نزدیک conformist

پیشنهاد بهبود معانی