امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Conquered

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    conquers
  • وجه وصفی حال:

    conquering

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
تسخیرشده، فتح‌شده، تصرف‌شده (سرزمین و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The conquered city was left in ruins after the war.
- شهر فتح‌شده پس از جنگ ویران شده بود.
- The conquered lands were divided among the victorious nations.
- سرزمین‌های تسخیرشده بین ملت‌های پیروز تقسیم شد.
adjective
مغلوب، شکست‌خورده
- The conquered people were forced to bow down to their new rulers.
- مردم مغلوب را مجبور کردند در برابر حاکمان جدید خود تعظیم کنند.
- the conquered army
- ارتش شکست‌خورده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conquered

  1. verb Take possession of by force, as after an invasion
    Synonyms:
    defeated vanquished won licked overcome whipped surmounted subjugated subdued routed seized succeeded curbed aced triumphed mastered tamed trimmed worsted prevailed overthrown overpowered bested occupied captured humbled beaten downed inhibited daunted crushed creamed clobbered checkmated annexed acquired achieved suppressed appropriated
    Antonyms:
    failed lost retreated succumbed yielded surrendered
  1. verb Winning; obtain
    Synonyms:
    overcome captured surmounted
    Antonyms:
    surrendered forfeited lost
  1. verb To defeat in war:
    Synonyms:
    defeated

ارجاع به لغت conquered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conquered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conquered

لغات نزدیک conquered

پیشنهاد بهبود معانی