با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Constellate

American: ˈkɑːnstəˌleɪt British: ˈkɒnstəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
به‌شکل صورت فلکی درآمدن، جز منظومه فلکی شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد constellate

  1. verb Scatter or intersperse like dots or studs
    Synonyms: dot, stud
  2. verb Come together as in a cluster or flock
    Synonyms: cluster, flock, clump

ارجاع به لغت constellate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constellate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/constellate

لغات نزدیک constellate

پیشنهاد بهبود معانی