امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Constellation

ˌkɑːnstəˈleɪʃn ˌkɒnstəˈleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    constellations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
نجوم صورت فلکی، هم‌اختران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The ancient Greeks believed that constellations held great significance.
- یونانیان باستان معتقد بودند که صورت‌های فلکی اهمیت زیادی دارند.
- My favorite constellation is the Big Dipper.
- صورت فلکی محبوب من دب اکبر است.
noun countable
مجازی دسته، مجموعه
- The team was a constellation of talented athletes.
- دسته‌ای از ورزشکاران بااستعداد در این تیم حضور داشتند.
- The company's success can be attributed to the talented constellation of employees working together.
- موفقیت این شرکت را می‌توان به مجموعه‌ی مستعد کارکنانی نسبت داد که با هم کار می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد constellation

  1. noun An arrangement of parts or elements
    Synonyms:
    zodiac group of stars configuration of stars sign of the zodiac configuration stars planets

ارجاع به لغت constellation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constellation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/constellation

لغات نزدیک constellation

پیشنهاد بهبود معانی