با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Constantly

ˈkɑːnstntli ˈkɒnstəntli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more constantly
  • صفت عالی:

    most constantly

معنی

adverb B2
دائم، مدام، همیشه، پیوسته، همواره، بی‌وقفه، لاینقطع، پی‌درپی، پیاپی، مستمر، مکرر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد constantly

  1. adverb uniformly
    Synonyms: steadily, invariably, continually, regularly

لغات هم‌خانواده constantly

ارجاع به لغت constantly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constantly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/constantly

لغات نزدیک constantly

پیشنهاد بهبود معانی