امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Convenience

kənˈviːniəns kənˈviːniəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    conveniences

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
آسودگی، راحتی، (در جمع) تسهیلات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the convenience of travel by airplane
- راحتی سفر با هواپیما
- For your convenience ...
- برای آسایش شما ...
- I eat canned food for convenience.
- من برای سهولت غذای تو قوطی می‌خورم.
- equipped with all modern conveniences
- مجهز به کلیه‌ی تسهیلات مدرن
- You may decide at your convenience.
- هر هنگام بخواهید می‌توانید تصمیم بگیرید.
- Please answer at your earliest convenience.
- لطفاً در اولین فرصت پاسخ بدهید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد convenience

  1. noun availability, usefulness; useful thing
    Synonyms:
    accessibility accessory accommodation advancement advantage agreeableness aid amenity appliance appropriateness assistance avail benefit comfort comforts contribution cooperation decency ease enjoyment facility fitness furtherance handiness help life luxury means ministration ministry openness opportuneness promotion receptiveness relief satisfaction service serviceability succor suitability suitableness support time saver use utility
    Antonyms:
    inconvenience inexpedience inutility unsuitability uselessness waste
  1. noun spare time
    Synonyms:
    chance freedom hour leisure liberty occasion one’s own sweet time opportunity place preference spare moment suitable time whenever

Idioms

  • at one's convenience

    بنا به دلخواه، (در زمان یا جا یا روش) دلخواه

لغات هم‌خانواده convenience

  • noun
    convenience

ارجاع به لغت convenience

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convenience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/convenience

لغات نزدیک convenience

پیشنهاد بهبود معانی