امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Correction

kəˈrekʃn kəˈrekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    corrections

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
تصحیح، اصلاح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
تصحیح، اصلاح، غلط‌گیری، تأدیب
- to make corrections
- حک و اصلاح کردن، اصلاح کردن
- We will make the necessary corrections and send you a new bill.
- اصلاحات لازمه را به عمل آورده و صورت حساب تازه‌ای برایتان ارسال خواهیم داشت.
- I read your composition and corrected it; are my corrections legible?
- انشای شما را خواندم و اصلاح کردم؛ اصلاحات من خوانا هستند؟
- a house of correction
- دارالتأدیب، ندامتگاه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد correction

  1. noun adjustment; fixing
    Synonyms:
    alteration amelioration amending amendment changing editing emendation improvement indemnification mending modification rectification redress reexamination remodeling repair reparation rereading revisal revising righting
    Antonyms:
    blunder goof mistake
  1. noun discipline
    Synonyms:
    admonition castigation chastisement punishment punition reformation reproof rod
    Antonyms:
    allowance coddling indulgence permissiveness petting spoiling

Collocations

  • correction fluid

    لاک غلط‌گیر (مایع سفیدی که روی غلط‌های نوشتاری می‌مالند تا محو شوند)

لغات هم‌خانواده correction

ارجاع به لغت correction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «correction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/correction

لغات نزدیک correction

پیشنهاد بهبود معانی