امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Corrective

kəˈrektɪv kəˈrektɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
اصلاح‌کننده، تأدیب‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun adjective
اصلاحی
- corrective surgery
- جراحی ترمیمی، جراحی بازسازی
- We must take corrective action.
- ما بایستی دست به کار عملیات اصلاحی بشویم.
- Corporal punishment is not a good corrective.
- تنبیه بدنی وسیله‌ی اصلاح خوبی نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corrective

  1. adjective healing, curing
    Synonyms:
    antidotal counteracting curative disciplinary palliative penal punitive reformatory rehabilitative remedial restorative therapeutic
    Antonyms:
    harmful hurtful hurting injurious paining

لغات هم‌خانواده corrective

ارجاع به لغت corrective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corrective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corrective

لغات نزدیک corrective

پیشنهاد بهبود معانی