با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Counterproductive

ˌkaʊnt̬ərprəˈdʌktɪv ˌkaʊntəprəˈdʌktɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more counterproductive
  • صفت عالی:

    most counterproductive

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
زیان‌بخش، گزندآور، آسیب‌آور، پادبازده (دارای نتایج یا تأثیر خلاف انتظار)
- Procrastination is counterproductive to achieving your goals.
- به تعویق انداختن کارها، برای رسیدن به اهدافتان زیان‌بخش است.
- Ignoring feedback can be counterproductive to personal growth.
- نادیده گرفتن بازخورد برای رشد شخصی می‌تواند گزندآور باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده counterproductive

ارجاع به لغت counterproductive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «counterproductive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/counterproductive

لغات نزدیک counterproductive

پیشنهاد بهبود معانی