امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Product

ˈprɑːdʌkt ˈprɒdʌkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    products

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B1
محصول، کالا، جنس، فرآورده، متاع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the country's main products
- محصولات عمده‌ی کشور
- to market new products
- فراورده‌های نوین را در بازار ارائه کردن
- an artistic product made of gold and silver
- یک اثر هنری ساخته شده از طلا و نقره
- a product of several years of neglect
- ثمره‌ی چندین سال غفلت
noun uncountable
آرایش و پیرایش محصولات مو
- I bought a new hair product to help tame my frizzy curls.
- من یک محصول جدید برای مو خریدم تا به نرم کردن موهای وز کمک کند.
- The salon offers a wide range of hair care products for all hair types.
- این سالن تعداد زیادی محصولات مراقبت از مو را برای انواع مو عرضه می‌کند.
noun countable
ریاضی حاصل‌ضرب
- The math teacher asked us to calculate the product of 9 and 7.
- معلم ریاضی از ما خواست که حاصل‌ضرب ۹ و ۷ را محاسبه کنیم.
- The product of five multiplied by three is fifteen.
- حاصل‌ضرب پنج در سه برابر با پانزده است.
noun countable
شیمی فراورده، ماده، جنس، محصول (حاصل از تغییر شیمیایی) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده
- She launched her own line of beauty products.
- او خط تولید محصولات زیبایی خود را راه‌اندازی کرد.
- The new cleaning product removes stains effortlessly.
- فراورده‌ی جدید پاک‌کننده، لکه‌ها را بدون زحمت پاک می‌کند.
noun countable
نتیجه، پیامد، ثمره
- The end goal of this project is a successful product.
- هدف نهایی این پروژه یک نتیجه‌ی موفق است.
- He’s a product of the public schools.
- او نتیجه‌ای از مدارس دولتی است.
noun countable
اقتصاد محصول مالی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده
- The bank offers a wide range of financial products to cater to different customer needs.
- این بانک طیف گسترده‌ای از محصولات مالی را برای پاسخ‌گویی به نیازهای مختلف مشتریان ارائه می‌دهد.
- The insurance company's flagship product is a comprehensive health coverage plan.
- محصول مالی شاخص این شرکت بیمه، طرح جامع پوشش سلامت است.
noun countable
دستور زبان جملات مرکب، گزاره‌ی مرکب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد product

  1. noun result or goods created
    Synonyms:
    aftermath amount artifact blend brand brew by-product commodity compound concoction confection consequence contrivance creation crop decoction device effect emolument fabrication fruit gain handiwork invention issue legacy line manufacture merchandise offshoot outcome outgrowth output preparation produce production profit realization result returns spinoff stock synthetic upshot work yield
    Antonyms:
    cause resource

لغات هم‌خانواده product

ارجاع به لغت product

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «product» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/product

لغات نزدیک product

پیشنهاد بهبود معانی