امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dawdle

ˈdɑːdl ˈdɔːdl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dawdled
  • شکل سوم:

    dawdled
  • سوم‌شخص مفرد:

    dawdles
  • وجه وصفی حال:

    dawdling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
بیهوده وقت گذراندن، اتلاف وقت، اهمال کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Don't dawdle your time away watching television!
- وقت خود را با تلویزیون تماشا کردن حرام نکن!
- Our old housemaid was a dawdler.
- کلفت پیر ما آهسته کار بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dawdle

  1. verb delay; waste time
    Synonyms: amble, bum around, dally, diddle-daddle, dilly-dally, drag, fool around, fritter away, get no place fast, goof off, hang around, hang out, idle, lag, laze, lazy, loaf, loiter, loll, lounge, mosey, poke, procrastinate, put off, saunter, scrounge around, shlep along, sit around, sit on one’s butt, stay, stroll, tarry, toddle, trifle, wait, warm a chair
    Antonyms: forward, hasten, hurry, push, rush, speed

ارجاع به لغت dawdle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dawdle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dawdle

لغات نزدیک dawdle

پیشنهاد بهبود معانی