امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Debate

dɪˈbeɪt dɪˈbeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    debated
  • شکل سوم:

    debated
  • سوم‌شخص مفرد:

    debates
  • وجه وصفی حال:

    debating
  • شکل جمع:

    debates

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
بحث، مذاکرات پارلمانی، منازعه، مباحثه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- after a long debate
- پس از بحث طولانی
- His murder caused much political debate.
- قتل او منجر به جر و بحث سیاسی زیادی شد.
- I've taken a course in speech and debate.
- من کلاسی درباره‌ی سخنرانی و مناظره برداشته‌ام.
- a debate team
- تیم مناظره
verb - transitive
مناظره کردن، مباحثه کردن
- The parliament debated the new bill.
- مجلس لایحه‌ی جدید را مورد بحث قرار داد.
- The two teams debated for and against capital punishment.
- دو گروه له و علیه مجازات اعدام مناظره کردند.
- We are debating what to do next.
- ما داریم بحث می‌کنیم که بعد چه کار کنیم.
- They debated closing the shop.
- آنان بستن مغازه را مورد بحث قرار دادند.
- I am debating which offer to accept.
- دارم سبک و سنگین می‌کنم که کدام پیشنهاد را بپذیرم
- He debated buying another car.
- او خرید اتومبیل دیگری را در ذهن خود مورد بررسی قرار داد.
- Nowadays, the morality of war is a much debated subject.
- اخلاقی بودن جنگ مطلبی است که این روزها سخت مورد بحث است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
در بحث شرکت کردن، ستیزه کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debate

  1. noun discussion of issues; consideration
    Synonyms:
    agitation altercation argument argumentation blah-blah cogitation contention contest controversy controverting deliberation dialectic disputation dispute forensic hassle match meditation mooting polemic rebutting reflection refuting tiff words wrangle
    Antonyms:
    agreement
  1. verb argue, discuss
    Synonyms:
    agitate altercate answer bandy bicker bump heads canvass chew the fat cogitate confab confute consider contend contest controvert cross swords deliberate demonstrate differ discept disprove dispute hammer away at hash over hassle have at it kick around knock around lock horns moot oppose pettifog pick a bone prove put up argument question reason rebut refute rehash set to talk back talk game thrash out toss around wrangle
    Antonyms:
    agree go along

لغات هم‌خانواده debate

  • verb - transitive
    debate

ارجاع به لغت debate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debate

لغات نزدیک debate

پیشنهاد بهبود معانی