امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Debilitate

dɪˈbɪlɪteɪt dɪˈbɪlɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    debilitated
  • شکل سوم:

    debilitated
  • سوم‌شخص مفرد:

    debilitates
  • وجه وصفی حال:

    debilitating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
ناتوان کردن، ضعیف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Disease and age had completely debilitated him.
- بیماری و پیری او را کاملاً نزار کرده بود.
- Stallin's purge of the officers debilitated the army.
- پاکسازی افسران توسط استالین ارتش را تضعیف کرد.
- heavy debts that led to the debilitation of the country's economy
- وام‌های سنگین که منجر به تضعیف اقتصاد کشور شد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debilitate

  1. verb incapacitate
    Synonyms:
    attenuate blunt cripple devitalize disable enervate enfeeble eviscerate exhaust extenuate harm hurt injure mar prostrate relax sap spoil unbrace undermine unstrengthen weaken wear out
    Antonyms:
    aid assist cure energize help invigorate mend strengthen

ارجاع به لغت debilitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debilitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debilitate

لغات نزدیک debilitate

پیشنهاد بهبود معانی