امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Debilitating

dɪˈbɪlɪteɪtɪŋ dɪˈbɪlɪteɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    debilitated
  • شکل سوم:

    debilitated
  • سوم‌شخص مفرد:

    debilitates

معنی

adjective
زبون‌ساز، نزارگر، ناتوان‌ساز، کم‌زورکننده، ضعیف‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debilitating

  1. verb Make weak
    Synonyms:
    weakening enfeebling incapacitating draining unnerving undoing enervating undermining sapping devitalizing
    Antonyms:
    invigorating energizing strengthening assisting aiding curing mending helping
  1. adjective Impairing the strength and vitality
    Antonyms:
    invigorating

ارجاع به لغت debilitating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debilitating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debilitating

لغات نزدیک debilitating

پیشنهاد بهبود معانی