امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Decentralization

dəˌsentrələˈzeɪʃn̩ ˌdi:ˌsentrəlaɪˈzeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    decentralizations

معنی

noun
عدم‌تمرکز، تمرکززدایی، کانون‌زدایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decentralization

  1. noun The social process in which population and industry moves from urban centers to outlying districts
    Synonyms:
    decentalisation
  1. noun The spread of power away from the center to local branches or governments
    Synonyms:
    decentralisation
    Antonyms:
    centralization

ارجاع به لغت decentralization

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decentralization» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decentralization

لغات نزدیک decentralization

پیشنهاد بهبود معانی