امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Demonstrative

dɪˈmɑːnstrət̬ɪv dɪˈmɒnstrətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
اثبات‌کننده، مدلل‌کننده، شرح‌دهنده، صفت اشاره، ضمیر اشاره، اسم اشاره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Repeated yawning was demonstrative of her fatigue.
- دهن‌دره‌های پیاپی نشانگر خستگی او بود.
- He is very demonstrative and does not mind kissing his wife in public.
- او خیلی بی‌ملاحظه است و از بوسیدن زن خود جلو دیگران ابایی ندارد.
- "This" is a demonstrative pronoun.
- «this» ضمیر اشاره است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demonstrative

  1. adjective expressive, communicative
    Synonyms:
    affectionate candid effusive emotional evincive expansive explanatory expository frank gushing histrionic illustrative indicative loving open outgoing outpouring outspoken plain profuse symptomatic tender unconstrained unreserved unrestrained warmhearted
    Antonyms:
    cold cool inexpressive reserved restrained uncommunicative undemonstrative unemotional
  1. adjective conclusive
    Synonyms:
    authenticating certain convincing decisive definite final proving showing specific validating
    Antonyms:
    anticlimactic confusing inconclusive mysterious

لغات هم‌خانواده demonstrative

ارجاع به لغت demonstrative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demonstrative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demonstrative

لغات نزدیک demonstrative

پیشنهاد بهبود معانی