با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Demonstrator

ˈdemənstreɪt̬ər ˈdemənstreɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun countable
اثبات‌کننده، حالی‌کننده، نشان‌دهنده، معترض
- Five of the demonstrators were arrested.
- پنج نفر از تظاهرکنندگان بازداشت شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demonstrator

  1. noun protester
    Synonyms: agitator, boycotter, disrupter, dissenter, marcher, objector, picketer, radical, revolter, revolutionary, rioter, striker, troublemaker

لغات هم‌خانواده demonstrator

ارجاع به لغت demonstrator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demonstrator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demonstrator

لغات نزدیک demonstrator

پیشنهاد بهبود معانی